دلبرم رفته سفر ،مدّتی غم خانه کرد
خوش خیال و خوش گذر،مهلتی مستانه کرد
برف و بارانش زده،با دلیجان آمده
همچو سرو شادمان،تیپ خندان آمده
سالها در بند عشقم مانده است
راز ها در ذات دردم خوانده است
می رود تا دل شود زیبنده باد
بار ها با اشک قهرم زنده یاد
مانده در دشت فریب،خوانده آهنگی غریب
سنبل و گل در کنار، بلبل و پروانه زار
نکنه یار دگر در کلبه اش ،نکنه خار دگر در بوته اش
دل پریشانی زده در انتظار ،چشمه زد از گونه هایم در بهار
غرق شد باغ و گلستان دلم ،اشک ریزان مدام سنبلم
سیل اشک دیده ها ،غم و درد و غصه ها
همه در قلبم نهید ،دلبرم عشقش پرید
می سپارم قلب پاکش در امان
می نگارم قاب عکسش در نهان
او به خدا سپردم ،از بی وفایی مُردم
رفتی سر جدایی ، تیر عزایی خوردم
جاسم ثعلبی 30/10/1390
:: برچسبها:
ترانه ی دلبرم رفته سفر ,
:: بازدید از این مطلب : 2093
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6